گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت

نوشته هایی مختصر ازمن نیز بخوانید ادامه مطلب ها یادتون نره


معجزه

معجزه ها درونی هستند
به درون خویش سفر کن
تاجادوی زندگی خود را خلق کنی

درونت قلمرویی از آرامش هست
که میتواند همه نیکبختی هایی
که خواهان آنهایی خلق کند

عصرتون سرشار از آرامش🌷


یک زندگی کامل

یک زندگیِ کامل باید همه چیزش جور باشد. باندازه کافی لذت برده باشی، رنج دیده باشی، مبارزه کرده باشی، جسورانه عاشق شده باشی، از خشم بر میزی مشت کوبیده باشی، مستی و خماری کرده باشی

در بزم و عزا، اشک شوق و اندوه ریخته باشی، از پسِ فراز و فرودها، برنده و بازنده بوده باشی، گاه روزهایی بر بستر پوچی افتاده باشی و گاه شب‌های طولانی از رویای بزرگ بخواب نرفته باشی، بارها برای غلبه بر یأس و خستگی به خود گفته باشی: «یک گام، فقط یک گام دیگر بردار!» و بارها برای احضار شجاعت‌ات خیره در هیولاها نگریسته باشی.

ماورا را تجربه کرده باشی، با روحت آشنا شده باشی، بر تقدیرت شوریده باشی و با خود آشتی کرده باشی و خود اصیل درونت را بتمامی متبلور کرده باشی ... و زخم هایی خورده باشی نه چندان کم! ... آنچنان که سزاوار جنگجویان است...
 
آنوقت بعدِ سال‌ها، این همه ماجرا بشود مایه‌ی افتخار و آرامشت و بریزد در عمقِ نگاهت و بشود لبخندی محو در گوشه‌ی لبت، چهره‌ات مختصِّ خودت بشود، بشَوی همان آدمی که باید می‌شدی، رفته باشی به همان راهی که تو را فرامی‌خوانده، رسیده باشی به همانجایی که در رویا می‌خواسته‌ای ...
 
بعد به هنگام مرگ، آرامِ جانی زیر گوش ات بپرسد: دوباره برایم از قصه‌ات بگو! با بضاعتِ خود چه کرده‌ای؟
و تو با آخرین نفس ها در سینه‌ات زیر لب زمزمه‌کنی:

زندگی کردم، یک زندگی کامل ...



بی عدالتی

انسانها درست زمانی از بی عدالتی حرف میزنند که برای خودشان اتفاق بیفتد!


رسم زندگی


نفس

روزی مرد ثروتمندی در شهری زندگی میکرد که نماد موفقیت و ثروت بود.
پسر جوانی که علاقه داشت به اون جایگاه برسه پیش این مرد ثروتمند رفت و گفت من میخوام به جایگاهی که شما دارید برسم. لطفا منو راهنمایی کنید من هم هرکاری بگین انجام میدم.
مرد ثروتمند رو به پسر کرد و گفت باشه  فردا صبح لب ساحل منتظرت هستم تا اولین جلسه امون رو شروع کنیم. پسر جون فردا صبح لب ساحل رفت و مرد ثروتمند رو لب ساحل دید و پرسید: خوب درس امروز چیه؟ مرد ثروتمند گفت دنبال من بیا، و وارد آب شد.
شروع به پیشروی کرد، تا جاییکه آب به نیمه سر پسرک رسیده بود و از راه بینی نفس میکشید.
پسر با خودش گفت این مرد دیوونه است، من به اون گفتم راز موفقیت و ثروتت رو به من بیاموز، حالا منو برای شنا به ساحل آورده!
در اون لحظه مرد ثروتمند سر پسره رو گرفت و زیر آب برد.
بعد از یک دقیقه که پسرک به شدت دست و پا میزد، سرش رو بیرون آورد و رو به پسرک گفت درس اول و آخرت برای موفقیت اینه:

"هر وقت اندازه نفس کشیدن الانت خواهان موفقیت شدی، میتونی به هر موفقیت در هر زمینه ای که خواستی دست پیدا کنی."

اگه شما فقط از موفق شدن خوشتون بیاد و از پولدار شدن بدتون نیاد، هیچوقت و به هیچ وجه نه موفق میشین و نه ثروتمند. خیلی از جوونها هستن که بیرون رفتن با دوستاشون رو بیشتر دوست دارن تا اینکه بخوان کتابی در حوزه کاریشون بخونن و مهارت بیشتری که با خودش ثروت بیشتری به همراه بیاره کسب کنن. تماشای تلویزیون رو بیشتر دوست دارن تا کتاب خوندن برای فروش بیشتر، خوابیدن رو بیشتر دوست دارن تا موفقیت در کار نوپاشون که حداقل روزی 12 ساعت کار لازم داره.

پس به دنبال کاری برید که دوست دارید و هروقت پیداش کردید، به اندازه ای که زیر آب برای به دست آوردن اکسیژن حاضرید تقلا و تلاش کنید، مشتاق و خواهان موفقیت توی اون کار باشید!




راهکار مقابله با اظطراب

محققان راهکار جدید بالقوه ای را برای مقابله با اضطراب یافتند. آنها با آزمایش روی موش‌ها، مولکولی را شناسایی کردند که موجب کاهش اضطراب می‌شود.

به گزارش گروه اخبار علمی ایرنا از ساینس، در تحقیقات دانشگاه آکادمی آبو واقع در فنلاند با همکاری انستیتوی پیری آمریکا مشخص شد پروتئینی موسوم به JNK مانع شکل‌گیری نورون‌های جدید هیپوکامپوس می‌شود. 
هیپوکامپوس بخشی از مغز است که حافظه را اداره می‌کند، اما در کنترل سیستم لیمبیک نیز نقش کلیدی دارد. سیستم لیمبیک تنظیم واکنش‌های احساسی ما را بر عهده دارد. محققان معتقدند شکل‌گیری نورون‌های جدید این قسمت از مغز در کاهش میزان اضطراب موثر است و هنگامی که فرآیند تشکیل نورون‌ها مختل می‌شود، قدرت تفکر کاهش یافته و حالت اضطراب و به تبع آن افسردگی ایجاد می‌شود.
محققان نوعی ویروس لوسمی تولید کردند که معمولا موجب بروز سرطان در موش‌ها می‌شود، سپس با استفاده از این ویروس توانستند پروتئین JKN‌ را به دست آورند. پس از انتقال این پروتئین به بدن موش‌ها، مجموعه‌ای از آزمایشات را به منظور بررسی واکنش آن‌ها نسبت به این پروتئین انجام دادند. نتایج این تحقیقات راهگشای تولید داروهای موثر برای درمان اضطراب و افسردگی است.
گزارش کامل این تحقیقات در نشریه Molecular Psychiatry منتشر شده است.


منبع: ایرنا


روش های حفظ تمرکز زمان مطالعه

سلام دوستان خوبم، امیدوارم همگی خوب باشید و در حال تلاش. هفته گذشته در مورد مدیریت زمان صحبت کردیم و قرار شد عوامل مزاحم در مطالعه خود را اینجا مطرح کنید تا با کمک یکدیگر آن ها را بر طرف نماییم. چند نفر از دوستان عدم تمرکز را به عنوان عامل مزاحم در مطالعه خود عنوان کردند. با توجه به اینکه این مساله ممکن است یکی از عوامل مزاحم در مطالعه هریک از شما باشد بحث این هفته را به آن اختصاص می دهیم.

برای افزایش تمرکز در گام اول باید هدفتان دائم جلوی چشمانتان باشد حتی آن را روی کاغذهایی نوشته و در همه جای اتاق مطالعه خود نصب کنید. به صورتی که هیچ زمانی از جلوی چشمان شما دور نشود . در گام دوماین شعار را همیشه در ذهن داشته باشید که؛ «با شرایطی که دارم بیشترین تلاش خود را خواهم کرد.»نه اینکه فکر کنید «باید همه چیز کامل باشد.» دوستان خوبم به خاطر داشته باشید برای من و دیگر دوستانی که سال گذشته در جایگاه الان شما بودیم نیز هیچ چیز کامل نبود. در گام سوم محل ثابتی را برای مطالعه خود انتخاب نمایید که حتی الامکان ساکت باشد. مزیت مطالعه در مکان ثابت برای شما این خواهد بود که دیگر با جلب توجه شما به محیط موجب از دست رفتن تمرکز حواستان نمی شود. حتی اگر بتوانید زمان های ثابتی را در برنامه خود به مطالعه اختصاص دهید به مرور ذهن شما در آن ساعات برای مطالعه آماده تر خواهد بود.

می دانم با رعایت تمام این مسایل باز هم مشغله های ذهنی زیادی هستند که ممکن است منجر به عدم تمر کز شما بشوند برای همین در گام آخر تکنیکی را برای کنترل این فکر ها به شما معرفی می کنم.

گام آخر هنگام درس خواندن کاغذ و خودکاری کنار دستتان بگذارید و فکرهایی را که به ذهنتان می رسد و مزاحم درس خواندتان می شود یادداشت کنید فراموش نکنید در اینجا سانسور ممنوع است و باید تمامی فکرها را یادداشت کنید چه خوب چه بد چه درست چه نادرست. پس از آنکه دیگر چیزی در ذهنتان باقی نماند یک دور از روی نوشته های خود بخوانید، خواهید دید افکار نوشته شده شما در دو دسته جای می گیرند  یک دسته نگرانی ها و مشغله هایی که کاری برای آنها از دست شما بر نمی آید حتی ممکن است منطقی نیز نباشد. صرفا همان نوشتن می تواند به شما در کنترل این افکار کمک کند زیرا با نوشتن آنها حداقل به طور موقت هم که شده ذهن شما از این افکار خالی می شود و می توانید به درس خواندن خود ادامه دهید. اما دسته دوم را افکاری تشکیل می دهند که مربوط به مسئولیت ها و کارهای روزانه زندگی شماست. مسایلی که باید انجام شود اما برای انجام آنها در برنامه خود زمانی را در نظر نگرفته اید. آنها را در یک برگه دیگر یادداشت نمایید و به زمان مناسب برای انجام آنها بیاندیشید و آن را جلوی کار مورد نظر بنویسید. مثلا فلان کار را می توان یک ماه دیگر انجام داد آن یکی را همین امروز و … بدین ترتیب ذهن خود را از نگرانی در مورد فراموشی دیگر کارها و مسئولیت ها خالی کنید.

نگران از دست رفتن زمان خود نباشید شاید این روش در روزهای اول زمان زیادی را از شما بگیرد اما در ادامه خواهید دید که با انجام این کار بخش عمده ای از مسایلی که مزاحم مطالعه شما می شود از بین خواهد رفت و پس از آن در صورت نیاز زمان خیلی کوتاهی از شما خواهد گرفت.

دوستان خوبم فراموش نکنید مثل همیشه ما اینجا منتظر شنیدن تجارب شما هستیم و آماده ایم تا در صورت بروز هر مشکل در مسیر کنکور شما را یاری نماییم. پس با ما همراه باشید.

 چرا موقع درس خوندن به اتفاقاتی که برام افتاده فکر می کنم؟

چگونه خاطرات بد را از ذهن خود پاک کنیم؟

بالاخره سر هر کسی می آید: اتفاقی ناخوشایند رخ می دهد و بارها آن را به یاد می آورید. هر بار که آن واقعه ی بد یا دردناک را به یاد می آورید بیشتر می ترسید و ضعیفتر می شوید.

 

هر چقدر که می خواهید جلوی افکارتان را بگیرید، فایده ای ندارد. لحظه به لحظه ی آن حادثه بد در ذهنتان نمایش داده می شود و شما بدون آنکه بفهمید غرق در صحنه سازی می شوید و هر بار به یاد آوردن این واقعه ی منفی اعتماد به نفس شما را بیش از پیش از بین می برد.

در چنین مواردی ما نیاز به یک راه حل فوری داریم. راه حلی که آماده و حاضر در جیبمان باشد و با کمترین میزان اراده بتوانیم از آن استفاده کنیم. اگر این نوشته را تا انتها بخوانید، راه حل موثر و کارای من را برای مقابله با چنین شرایطی و از بین بردن خاطرات بد یاد خواهید گرفت. راه حلی که شاید ساده به نظر برسد و فکر کنید شوخی است، اما من با تمام شوخ بودنم در این مورد خاص شوخی ندارم! واقعا باید این تکنیک را یاد بگیرید و در موارد ضروری به خودتان کمک کنید تا یک حادثه ی بد تا آخر عمر مرتب در جسم و ذهنتان خانه نکند.

اما فرمول طلایی من برای از بین بردن خاطرات بد چه بوده است؟

اگر شما کتاب “افزایش قدرت اراده در ۷ روز یا کمتر” را خوانده باشید، در صفحه ی ۱۱۹ آن با تکنیکی آشنا شده اید با عنوان “شکستن کُد های ذهنی”. روشی که می خواهم به شما در اینجا بیاموزم توسعه یافته ی همان متد است.

همانطور که در خود کتاب اشاره کردم، مغز ما در طول زندگی تمام تجربیات و آموخته ها را به شکل خاصی کُدگذاری و ذخیره می کند. یکی از عناصر اصلی که به مغز کمک می کند تا اطلاعات را ضبط و به یاد آورد، حرکت چشم ها است. تحقیقات روانشناسان (بویژه بانیان علم ان ال پی) ثابت کرده که انسانها برای به یاد آوردن یک تصویر و یا بازسازی یک تصویر به نقاط مختلفی خیره می شوند. در اینجا فرصت کافی برای باز کردن این مبحث نداریم اما خلاصه ی آن این است که با استفاده از مهندسی معکوس، می توانیم روند یادگیری ذهن را خراب کنیم!

اما چرا؟

ببینید، هر خاطره ی بدی که در ذهن شما حک می شود، اول یک روند یادگیری قدرتمند را طی می کند. به عبارتی مغز شما به خوبی می داند که چطور آن واقعه را با تمام جزییات در خود ثبت کند و بارها آن را مرور کند تا درس های آن را خوب یاد بگیرد.

ما نمی توانیم جلوی انگیزه ی زیاد مغز برای تکرار و مرور خاطرات منفی را بگیریم. این خصوصیت مغز ریشه در تاریخچه ی تکامل آن دارد و برای محافظت آتی از ما در برابر خطرات و شرایط ناخوشایند ضروری است. اما می توانیم با کمی هوشیاری، روند یادگیری و به خاطر سپاری آن واقعه ی بد را خراب کنیم.

من زمانی این روش را برای اولین بار کشف کردم که به خاطر حماقت شخصی خودم، در یک حادثه ی تهدیدآمیز مرگ و زندگی قرار گرفتم. نمی خواهم وارد جزییات حادثه شوم و اهمیتی هم ندارد چون هر موقعیت منفی یا نامطلوبی که در گذشته، شما را آزرده کرده و بعد قادر به فراموش کردنش نبودید می تواند فرض مثال ما باشد.

در لحظات اول بعد از حادثه، من کنترل کاملی روی خودم نداشتم. قادر نبودم که در جایی آرام بنشینم و مراقبه کنم. در این حال بود که از روی ناچاری از همین روش استفاده کردم و در کمال تعجب بعد از چند روز دیدم که واقعا جواب داده و نزدیک به ۸۰% فشار عصبی من را از بین رفته است و در عین حال آن خاطره ی وحشتناک را تبدیل به یک واقعه ی ناخوشایند قابل تحمل کرده که اخلالی در زندگی من به وجود نمی آورد.

اما روش کار چیست؟

پس از روی دادن یک حاثه ی بد، زمانی که ذهنتان شروع کرد به مرور آن، بلافاصله چشمهایتان را بچرخانید. البته لازم نیست فقط بچرخانید، می توانید مرتبا از جهتی به جهتی دیگر نگاه کنید. هدف ما این است که به یک نقطه ی ثابت خیره نشوید و اجازه ندهید که روند مرور و ثبت خاطره ی بد به سادگی انجام شود. وقتی که شروع به بازی کردن با چشمانتان کردید خیلی زود متوجه می شوید که قادر نیستید واقعه را دیگر به یاد آورید. این کاملا طبیعی است. برای به خاطر آوردن آن واقعه ی بد باید چشمهای شما روی نقطه ی ثابتی متمرکز شود و بعد وارد خلسه ی ملایمی شوید که باعث حک شدن عمیق خاطرات در ذهنتان می شود.

زمانیکه بدون توقف به این سو و آن سو خیره می شوید، این روند را مختل می کنید و جلوی ورود به خلسه را می گیرید.

البته بعد از چند دقیقه دوباره خاطرات بد سراغتان خواهند آمد، اما لازم است که هر بار به محض هشیار شدن از تصاویر ذهنیتان، چشمانتان را در جهات مختلف بچرخانید و این کار را آنقدر ادامه دهید که دیگر تصویر شفافی در برابر خود نداشته باشید.

با انجام همین تکنیک ساده، ظرف چند روز می توانید شدت عاطفی آن خاطره ی بد را به طور قابل توجهی کاهش دهید. اگر در کنار این روش، از متدهای دیگر برای آرام کردن خود و یا پیدا کردن راه حلی برای گشایش درونی نیز استفاده کنید، می توانید تضمین کنید که این واقعه ی غیرقابل تحمل، تبدیل به یک خاطره بد ولی قابل تحمل و اغماض شود. یعنی جزو آن خاطراتی نشود که می تواند شما را یک عمر گروگان بگیرد و به زیر بِکِشد.

شاید سوالی که در ذهنتان پیش بیاید این باشد که اگر خاطره ی بدی از گذشته دارید، آیا می توانید از همین روش برای پاک کردن آن استفاده کنید؟

شکی نیست که استفاده از این روش بالافاصله بعد از خود رویداد بد تاثیر بیشتری دارد، اما مطمئنم که استفاده از آن مدتها بعد از خود رویداد نیز بی فایده نیست. شما باز هم می توانید کدهای ذهنی را به هم بریزید هر چند که ممکن است این بار با سرعت کمتری اتفاق بیفتد.

اما افزایش سرعت این روند هم کار چندان سختی نیست. در کتاب “افزایش قدرت اراده در ۷ روز یا کمتر” من پله به پله شما را جلو خواهم برد تا قدرت اراده ی خود را باز یابید و نقطه ی پایانی بر عدم عزت نفس خود بگذارید. اگر شما واقعا در درون بدانید که فرد پر اراده ای هستید و هیچ چیز فرای توانایی هایتان نیست، آیا باز هم ممکن است که به همین سادگی تحت تاثیر یک خاطره ی بد قرار بگیرید؟

اگر شما فردی هستید که به سادگی از یک واقعه ی بد تاثیر می گیرید و نمی توانید آن را فراموش کنید، حدس من این است که وقایع مهمتری در زندگیتان جریان ندارند. به عبارت دیگر واقعا زندگی نمی کنید… فقط زندگی برایتان اتفاق می افتد. این نمی تواند تا ابد ادامه داشته باشد و دلیلش را خودتان بهتر از من می دانید.

اگر می خواهید بیشتر در مورد این کتاب بدانید، بهتر است اول از همه نسخه رایگان آن را دانلود و مشغول به خواندن آن شوید.

و سپس تمرینات ساده کتاب را قدم به قدم انجام دهید و جلو بیایید تا خود را ازنو بسازید. اگر این کار را انجام دهید قدرت تکنیک های دیگری که در این سایت یاد می گیرید بیشتر خواهند شد چون حقیقتا از درون خود را خواهید ساخت.

می توانید نظرات، تجربیات و یا سوالاتتان درباره این نوشته را در قسمت نظرات وارد کنید. خوشحال می شوم که ارتباط ما یک طرفه نباشد و بتوانیم با هم گفتگو کنیم.

 چرا موقع درس خوندن به اتفاقاتی که برام افتاده فکر می کنم؟

درمان وسواس فکری

با عرض سلام من زنی مومن وکاملا اگاه به مسایل دین اسلام هستم .همسرم طلبه است و خودم مربی قرآن و متخصص در رشته ی مفاهیم هستم و دارای ۱ فرزند دختر ۷ ساله هستم ومدتی است که اافکاری پریشان روح ودلم را آزار می دهد وحدود ۳سالی است که زندگیم را نابود کرده است و قادر به بیان با هیچکس نیستم و گاهی تصمیم می گیرم که دست به خودکشی بزنم تا از دست افکاری که ناخود آگاه به ذهنم می آید و مخصوصا از وقت اذان مغرب تا شروع صبح راحت شوم انگار که از همه چیز می ترسم ولی می گویم باید صبر کرد هرچه دعا و نذر می کنم انگار خدا تحویلم نمی گیرد خیلی می ترسم خیلی و حالا که کسی را پیدا کردم تا درد دلم بندیسم اشک صورتم را پر کرده و دستانم می لررزد و از پر رویی خودم در محضر خدا شرم گینم در مورد اهلبیت خدا که من زمانی عاشق نام ویادآنها بودم و در همه مسایل امیدومقلدم بودند افکاری زشت به ذهنم می آید طوری که از مسجد و مقدسات دوری می کنم و وقتی قرآن را می بینم و یا اسمش را می شنوم در ذهنم فکر توهین به ان می آید فکر می کنم دچار وسواس فکری شدم چیکار کنم از شر این فکر ها خلاص شوم؟

خواهر گرامی؛ نه از شما بدمون اومد و نه اصلا به حرفاتون خندیدیم. پرسش شما نشون میده که ما با جوونی در ارتباطیم که ریه‌های سالم معنویتش، تحمل غبار گناه رو نداره و تمام تلاش خودشو واسه رسیدن به کمالات بیشتر و تقرب به خدای مهربون انجام میده. درمیون گذاشتن خصوصی‌ترین حرفاتون با ما، گویای اعتمادیه که به ما دارید که خدا رو شاکریم.

خواهر محترم، لازمه توجه شما رو به این نکته جلب کنیم که خطور افکاری ناراحت کننده که به صورت غیر اختیاری، ناخواسته و تکراری وارد ذهن می‌شه و فرد علی رغم تلاش در جهت جلوگیری از ورود اونا به ذهن، قادر به کنترلشون نیست، برای بسیاری اتفاق میفته و شما تنها فردى نیستید که از اینجور افکار مزاحم و تکرارى رنج مى‏برید. تو سیستم خدا هم رسم بر این نیست که فکر گناه رو گناه تلقی کنن و واسش عذاب بنویسن.
البته تو مکاتبه قبلی دوست خوبم، جواب مناسبی رو تقدیمتون کرده اما خوب واسه اینکه به سوال دوباره شما جوابی داده باشیم و با این بهوونه همراهی خودمونو اعلام کنیم، نگاهتون رو به نظاره کلماتی گاه تکراری دعوت می کنم. اگه موافق باشد همن اول کار، کلمات شما رو مرور کنیم که من ازش انرژی مثبت گرفتم. ببینم با تکرارش چه حالی بهتون دست میده: «من زنی مومن وکاملا اگاه به مسایل دین اسلام هستم»، «همسرم طلبه است و خودم مربی قرآن»، «دارای ۱ فرزند دختر ۷ ساله هستم»، «من زمانی عاشق نام ویادآنها بودم»، «من به اهل بیت زنده ام»، «من به امید روزشماری برای ایام فاطمیه و محرم صفر زنده بودم که به عشق آنها زندگی کنم»، «از قبل ازدواج از خدا خواسته بودم که به من لطف کند و جایی بزرگ نصیبم کند و ان صورت من طبقه پایین خانه ام را حسینیه می کنم و وقتی ازواج کردم فهمیدم همسرم نیز چنین آرزوییی دارد» و … . یقین دارم کلی از این نعمتای خوب خدا تو وجود شما و آشیانه گرمتون پیدا میشه که به ما نگفتید یا حتی خودتونم نمی دونید. اینا رو واسه چی یادآوری کردم؟
حقیقت اینه که شیطون، خیلی هنرمنده. گاهی اونقدر خوب سفسطه می بافه که خیال می کنیم بزرگترین فیلسوف عالمه. گاهی اونقدر عاطفی و دلسوز نشون میده که انگار بهترین روان شناس دنیاست. اونقدر با دقت برخورد می کنه که گاه اونو فرشته ای می بینیم که داره ما رو به سوی خدا می بره. همۀ اینا واسه اینه که نقابهای او، خیلی شبیه اصله. یه وقتایی یه کار اشتباه کوچیک رو چندین برابر بزرگ می کنه و آیینه دق ما می کنه تا فکر کنیم ما اینیم و هرگز نمی تونیم کاری رو انجام بدیم که خدا رو خوشحال کنه. اون به راحتی می تونه حتی یه رفتار درست و عادی رو، اشتباه جلوه بده تا ما دست از اون و خیلی رفتارهای شبیه اون برداریم، تا به خودمون در انجام کار درست، نمرۀ کمی بدیم. نقطۀ محوری انحراف از دوستی با خدا، همین کم ارزش دیدن خودمونه. من وقتی احساس کنم ارزش کمی دارم، قطعا خودمو آمادۀ کارهای خوب که ارزش زیادی داره نمی بینم؛ مثل سکه ای که میشه باهاش فقط پفکی خرید یا انداخت گوشه ای تا از شرش خلاص شد. اما اگه بدونم تو دستم یه گوهره که می تونم باهاش همۀ عالم رو بخرم، بازم رهاش می کنم یا دنبال چیزای کم ارزش میرم؟ نه. امامان خوب ما فرمودن، ارزش شما به اندازۀ بهشته، پس خودتو کم نفروش. شیطون با همین مهارت منو از قرآن و آموزش اون به دیگران دور می کنه؛ منو از همسر خوبم دور می کنه؛ مو از وظایف همسرداری دور می کنه، منو …، تا اونجا که حاضرم نباشم. هه اینا واسه اینه که اون تونسته منو از خودم، خود واقعیم، دور کنه.
حالا با این حرفا قصد داریم به کجا بریم؟ ابزارهای شیطون واسه آدما متناسب با شخصیت اوناست. قطعا من که به ندایی میرم دنبالش با شمایی که مواظب چشم و گوش و لقمۀ غذا و … هستید و مربی قرآنید و طلبه اید و همسر سرباز امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، برای شیطون یکجور نیستیم. اون مجبوره برای شما از ابرازهای لطیف تر و دقیقتری استفاده کنه تا لو نره. او همۀ توانشون میذاره تا همۀ موفقیتهای شما رو برای خودش تصاحب کنه و اگه شده قدمی، عقل و احساس شما رو به عقب برگردونه. گاهی این اتفاقات خیلی خیلی نامرئی و ناهوشیار بوجود میاد. مثلا همون فکرایی که گفتید در مورد مقدسات و اهل بیت (علیهم السلام) دارید. خدا تو قرآن فرموده؛ شیطان وسوسه داره تا خودشو به شما نزدیک و شما رو از خدا دور کنه. این شما نیستید که اون فکرها رو دارید بلکه شلیک وسوسه‌های شیطون طرف شماست. پس این در اختیار شما نیست که شما به حساب خودتون واریز می کنید. همین خودپنداری این رفتار باعث میشه توان عاطفی و ذهنی کمتری در بقیه عبادات داشته باشید.

 چرا موقع درس خوندن به اتفاقاتی که برام افتاده فکر می کنم؟

اجازه بدید دلتون رو به قبول این حرفها و آرامش نزدیکتر کنم با بیاناتی از امام صادق (علیه السلام). جوونی شاید با همین حالی که شما دارید اومد خدمت ایشون و همین حرفهای شما رو عرض کرد که من فکرای بدی میاد تو ذهنم در حالیکه ازشون بیزارم. آقا با یه طمأنینه و شاید یه لبخند مهربانانه فرمودن این نشونۀ ایمانه. اگه مؤمن نبودی که آزار دهنده نبود. در حدیث دیگه اى از امام صادق (علیه‏السلام‏) مى‏خونیم: «ما من مؤمن الا و لقلبه اذنان فى جوفه : اذن ینفث فیها الوسواس الخناس و اذن ینفث فیها الملک فیؤید الله المؤمن بالملک ، فذلک قوله و ایدهم بروح منه»: هر مؤمنى قلبش دو گوش دارد، گوشى که در آن وسواس خناس (شیطان) می دمد، و گوشى که فرشته در آن مى‏دمد، خداوند مؤمن را به وسیله فرشته تقویت مى‏کند، و این همان است که مى‏فرماید: و ایدهم بروح منه.
هیچکدوم از مشکلات زندگی اونقدر بزرگ نیست که بتونه دل پاک و ذهن منطقی شما رو از مسیر دوستی با خدا و دوستانش جدا کنه. یقین داشته باشید که خدا اونهمه خوبی شما رو بهتر از دیگران می بینه. مطمئن باشید که او از هرکسی برای ما دلسوزتره. شک نکنید که او برای شما بهترینها رو میخواد. اینا باعث میشه شما اعتماد بیشتری بهش داشته باشید و صبرتون رو تقویت کنید. همون و صبر و درایتی که شیطون رو خلع سلاح می کنه.
خدا شما رو دوست داره. دلتون تیره نیست و احساس محبتتون کم نشده. شما خوبید. مهم اینه که اینو قبول کنید و به سوی بهتر شدن راه رو ادامه بدید و ناهمواریها رو با همون شناخت درست از شیطون و ایمان به خدا، بگذرونید.
خواهر محترم، در ادامه برای دوری از اون افکار نکاتی رو متذکر میشم، هرچند فکر نمی کنم بهشون نیازی داشته باشید:
۱ـ از آنجا که معمولاً این افکار به هنگام بیکارى به سراغ فرد مى‏آید، سعى کنید با یک برنامه‏ریزى دقیق و حساب شده تمام اوقات شبانه ‏روزى خود را پر کنید و هیچ گاه بیکار نباشید. به مطالعه، نظافت اتاق، کمک به دوستان، ورزش و… مشغول باشید و هر گاه بیکار شدید خود را به کارى مشغول سازید.
۲ـ هرگاه افکار مزاحم به سراغ شما آمد خود را مشغول کار دیگرى کنید و با ایجاد حواس‏پرتى از آن افکار مزاحم دورى کنید.
۳ـ هرگاه این افکار به سراغتان آمد و متوجه شدید، وسط افکار به خود بگویید: «بس است دیگر» و بدین وسیله رشته افکار مزاحم را قطع کرده و به سراغ مطلبى دیگر خواهید رفت.
۴ـ ذکر این نکته لازم است که غالبا افکار مشوش و آلوده از بازى‏هاى شیطان و وسوسه‏هاى نفس است که هدف از آن سرگرم کردن انسان و باز داشتن او از توجه به عبادت خدا و انجام اعمال نیک است و انسان باید در برابر این نوع افکار و هجوم آن بى اعتنا باشد و با پرکردن فضاى قلب و سینه از یاد خداوند و ذکر او و تفکر در شگفتى‏هاى خلقت او جایى خالى براى شیطنت شیطان در قلب خود باقى نگذارد.
۵- تلقین؛ به خود تلقین کنید که من مى‏توانم شک و تردیدهایم را رها کنم و به اصول فکرى خود کاملاً باور و ایمان دارم.
۶- اذکار (لا اله الا الله) و (لاحول و لاقوه الا بالله) و تلاوت سورۀ ناس، کمک خوبی برای عبور از این افکار است.
۷- اگه مدت زیادی از اینگونه درگیریهای ذهنی می گذرد (چند سال) و به تعداد زیاد در روز تکرار می شود، خوب است روان درمانی را با دارو درمانی موقت (با مراجعه به روانپزشک) همراه کنید.
*. «هرچه دعا و نذر می کنم انگار خدا تحویلم نمی گیرد»
دعا و نذر قطعا خوب و مؤثره اما نباید به اون اکتفا کرد و فقط ازش توقع حل همه مشکلات رو داشت. برای اصلاح رفتار و تفکر، یه «یا علی» مردونه بگید و لونوقت دعا رو هم ضمیمش کنید.
*. «از خدا می خواهم یادم بیاندازد که به کدامین گناه مجازات میکند»
لزوما این مشکل، زاییده گناه نیست. اولا ماجراییه که واسه خیلیا پیش میاد و دوم اینکه شما هم اشتباه کردید که زودتر دنبال درمانش نرفتید. پس هیچ طلبی از خدا نداریم!
*. «همسرم می خواهد که فرزندی دوم داشته باشیم ولی من می ترسم که حامله شوم»
نمی گویم به همین سرعت درصدد حاملگی باشید. خوب است مشکل را با همسرتان درمیان بگذارید از او بخواهید تا زمانیکه کمی از فشار این مشکل کاسته شد، افتخار دوباره مادری و اجابت تمایل همسر خوبتان به داشتن فرزندی دیگر را به تأخیر بیندازید.
*. «در خواب دیدم که یکی به من می گفت کس دیگری هم مثل تو بود خوب شد صبر کن»
من معبر خواب نیستم اما تجربه مشاوره نشان داده است که افراد زیادی بوده اند که گرفتار این مشکل بوده و با پیگیری درمان، به زندگی عادی و با نشاط خود ادامه داده اند.

خواهر ارجمند؛ اگه سرجای خودتون باشید، تردید ندارم که خیلی زود می رسه وقتی که روتون میشه سر بلند کنید و بگید خدا دوستت دارم خدا قربونتم …
عبوری بدور از افراط و تفریط، رمز رسیدن به اوج سعادت‌های مادی و معنوی است.
منبع:http://faribaonline.blog.ir/


ماجرای برج ایفل


جمله ای از استاد

استادی می گفت: صبحها که دکمه های لباسم را می بندم به این فکر می کنم که چه کسی آنها را باز خواهند کرد؟ خودم یا مرده شور؟

دنیا همین قدر غیر قابل پیش بینی است، پس به آنهایی که دوست شان دارید بی بهانه بگویید: دوستت دارم.

بگویید در این دنیای شلوغ سنجاق شان کرده اید به دلتان.

بگویید: گاهی فرصت باهم بودنمان کوتاه تر از عمر شکوفه هاست.

بگویید: بودن ها را قدر بدانیم، نبودن ها همین نزدیکی است!


زیباترین عکس دنیا

خدا اون روز رو نیاره و به قول قدیمی ها، قرار گرفتن در این موقعیت رو نصیب دشمن آدم هم نکنه

دیدن این صحنه برای هرکسی پیش نمیاد.

فقط اونایی که تو شعله های آتش گیر کردن و هیچ امیدی به زنده موندن ندارن، ممکنه این صحنه رو ببینن.

صحنه ای که شاید زیباترین تصویر دنیا باشه.

تصویری واقعی از امید و زندگی

هرکدوم از آنش نشان هایی که از دست دادیم، در طول زندگیشون بارها این تصویر رو برای دیگران ایجاد کردن

اما دیروز  کسی نبود که برای خودشون...





شهید مدافع حرم یا شهید آتش نشان

🔹یکی دو ماه قبل بود که برای ضبط تیتراژ یکی از برنامه های تلویزیونی، به دنبال لباس آتش نشانی بودیم و به خاطر گران قیمت بودن آن کسی حاضر به امانت دادن آن نمی شد. 

🔹بالاخره از طریق یکی از دوستان آتش نشانی به من معرفی شد و در ایستگاه آتش نشانی امام حسین(ع) با او قراری گذاشتم  تا چند ساعتی لباسش را به امانت بگیرم.

 🔹حین گپ و گفت کوتاهم ناگهان گفت : "کسی را سراغ داری بدون تشریفات و دردسر من را بفرستد سوریه؟ دوست دارم مدافع حرم باشم و عاقبت بخیر..."

🔹 الغرض، امروز اولین نفری که به خاطر شدت سوختگی شهادتش اعلام شد، همون کسی بود که عاشق

شهادت بود،شهید بهنام میرزاخانی🌷



عزای عمومی


بیایید خودمان سوگوار برادرانمان باشیم

سه روز عزای عمومی برای قدر دانی از آنان و خانواده هایشان بسیار ناچیز است .

بیایید تنها برای سه روز از گذاشتن پست ها و پیام های طنز و جک و سرگرمی خود داری کنیم

سه روز واقعا عزادار رفتن آنها از بین خود باشیم


سه روز عزای عمومی

حرکتی مردمی

اول از خودم شروع می کنم

لطفا شما هم شروع کنید و به هر شکل که می توانید این موضوع را نشر دهید

🏴🏴🏴⚑⚑⚑⚑⚑🏴🏴🏴🏴🏴🏴


این کار تنها برای نشان دادن قدردانی از این عزیزان است 

پس خواهشا با بازی ها و بهانه های سیاسی مخلوطش نکنید.

حداقل یکبار به جای گوشی به دست شدن برای سوژه یابی ، گوشی به دست شویم برای سوژه هایی که از دستشان دادیم با بی خردیمان و خودخواهیمان




۱ ۲
کاش اینقدر معطل پرسش نمیشدم
Designed By Erfan Powered by Bayan