من اهل فیلم نیستم؛ اما دو سه شب پیش صرفاً جهت همراهی با بچه ها نشستم فیلم هیس، دختر ها فریاد نمی زنند رُ دیدم

هم اتاقی هام خیلی جدی داشتن بحث می کردن و از حقوق پایمال شده ی زنها می گفتن و بعضی از دیالوگ های برحق فیلم رُ تایید می کردن.

من ساکت بودم و به این فکر می کردم که سازندگان فیلم با این بازی ها به چی میخوان برسن ؟

اصلاً چرا ما باید برای کوچیکترین مسئله ای که حق اولیه مونه بجنگیم و بنویسیم تا بقیه دچار این توهم شن که تنها مشکل همینه ؟

اما امروز به احترام این پست، تصمیم گرفتم این مطلب رُ بنویسم و به سبب هماهنگی موضوعی با فیلمی که دیدم؛ نوشته م گسترده تر هست؛ ولی این فقط یه گوشه ی خیلی کوچیکی هست از مشکلات این اجتماع، خیلی خیلی جزئی

در اون فیلم داشت از آسیب روانی بعد از تجاوز می گفت و ویرانگری هایی که ممکنه از پس این آسیب به بار بیاد

اما چرا کسی از ویرانگری هایی که اجبار و فشار ُ زوری که به زنها تحمیل میشه حرفی نمیزنه و همه یه مسئله ی عادی تلقی می کننش ؟!

خیلی مضحکِ که همه مون یه روسری گذاشتیم سرمون و داریم از حقمون دفاع می کنیم.

چرا کسی نمیگه اجباری بودن حجاب برای دخترها از هفت سالگی، چه ضربه های روحی شدیدی میتونه بزنه به یه دختر ؟

از 9 سالگی این باور رُ تو ذهن دختر میچپونن که تو مکلف شدی، تو مسئولی نسبت به خیلی باورها و تو موظفی اونجور که ما میگیم ُ میخوایم رفتار کنی؛ یه بچه ی 9 ساله باید بچگی کنه، باید شاد باشه و حس نکنه مسئوله، موظفه؛ هیچوقت فکر کردین بار سنگینی که رو دوش یه دختر 9 ساله میذارن؛ ممکنه چه فشاری رُ تحمیل کنه به یه دختر ؟

فشاری که بعد ها میتونه از جاهای خیلی وحشتناکی سر در بیاره

...

دست خودم نیست، وقتی میخوام از یه مشکل جزئی حرف بزنم، ذهنم پرواز میکنه و میره بالا ُ بالاتر؛ غرق میشه تو مشکلات و دیگه نمی تونم حرفی بزنم.

الان به این فکر می کنم که این فشارها رُ همه ی مردم تاریخ تحمل کردن و تا دنیا دنیاست، این فشارها ادامه داره

اما باید قبول کنیم بار این فشار برای زنها بیشتر بوده در طول تاریخ، و برای دخترهای ایرانی به مراتب بیشترِ ...