شنبه ۲۷ آذر ۹۵
هِشام بن حَکم؛ جوانی جسور بود که به بحث و مناظره خیلی علاقه داشت! اما در ابتدا شیعه نبود.
روزی هِشام از عموی خودش خواست که او رو نزد جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام) ببره. عموی هشام از امام صادق علیه السلام اجازه خواست و حضرت اجازه ملاقات دادند؛ در همون دیدارها او به حقانیت شیعه پی بُرد و پس از مدتی علم آموزی، شاگردی بی نظیر برای امام (علیه السلام) و عالمی بزرگ در چشم دوست و دشمن شد.
امام صادق علیه السلام به هرکسی اجازه مناظره با مخالفین رو نمیداد، اما هشام،با این که نسبت به بقیه اصحاب امام، خیلی جوان بود، در این زمینه اجازه داشت. و همهی علمای مخالف شیعه رو شکست میداد.
یه نکته جالب در مورد هِشام اینه که: اگه جواب سؤالی رو داخل مناظره نمیدونست، شکست رو قبول نمیکرد، بلکه مناظره رو به حالت تعلیق در میآورد و بار سفر میبست و به مدینه نزد امام صادق (علیهالسلام) میرفت و جواب سؤال رو یاد میگرفت و برمیگشت.(بر عکس ما؛ که اگه جواب یه مسألهای رو ندونیم فکر میکنیم جواب نداره و تلاشی نمیکنیم.)
یه بار هِشام در مورد یه مسألهای از امام صادق(علیهالسلام) سؤالی پرسید. امام بعد از جواب به او فرمود:«ای هِشام! متوجه شدی؟»
عرض کرد:«توضیح بیشتری بفرمایید» امام بعد از شرح مطلب فرمود:«ای هِشام! آیا طوری فهمیدی که بتوانی دفاع کنی و در مباحثه با دشمنان ما و مشرکان پیروز شوی؟» هشام عرض کرد:«آری». و حضرت برایش چنین دعا کرد:«نَفَعَکَ اللهُ بهِ و ثَبتکَ» (خدا بدان منفعتت بخشد و به راه حق استوارت دارد)
_____________________________
+ میدونم اگه بیشتر بنویسم احتمال خونده شدنش خیلی میاد پایین واسه همین آدرس کتاب رو بهتون میدم هر کی خواست مراجعه کنه؛ منبع و مطالعه بیشتر: کتاب " اصحاب امام صادق علیه السلام"/نوشته علی محدثزاده/ ص436 تا 532 در ضمن چند نمونه از مناظرات این عالم وارسته در همین کتاب نوشته شده.